یادداشت سردبیر، شماره 10

طبقه کارگر و اوضاع جدید

 

سیاوش دانشور
آنچه در ایران در جریان است، سرکوب لجام گسیخته و حمله رژیم اسلامی به مخالفین و حتی سایه های خود، مقاومت و اعتراض در مقابل آن، و شتاب تحرک راه حلهای نیم بند و تاریخا تکرار شده در صفوف بالائی ها، چیزی جز تشدید مبارزه طبقات و مرحله مشخصی از آن نیست. سوال ها همانند که همیشه بوده اند و پاسخها کمابیش همانند. اگر چیزی تغییر کرده است، صفبندی نیروها و مشخصات جدیدی است که این جدال در این دوره مشخص تاریخی بخود پذیرفته است.
جمهوری اسلامی در جنگی حاد برسر بقا ترمز بریده است و به جامعه مثل یک حیوان وحشی چنگ و دندان نشان میدهد. ترور میکند، آدم ربائی سازمان میدهد، اعدام دسته جمعی در ملا عام ترتیب میدهد، سنگسار میکند، اعترافات تلویزیونی میگیرد، بیدادگاههای دوره بحران را فعال میکند، تروریسم اسلامی را تا جائی که تیغش میبرد گسترش میدهد، گوئی هیتلر و طالبان و القاعده و عصاره سبعیت تاریخی طبقه بورژوا و دستگاه مذهب به یکباره احضار شده اند! این دست و پا زدن و رفتن به فاز جدید، همان تناقضات خرد کننده ای است که ما بارها در مورد آن سخن گفته ایم. تشدید جدال درونی رژیم اسلامی و حمله به مردم، انعکاس گسترش جدال مردم با کل حکومت است. جدالی که در هر دور شدیدتر و لاجرم خرد کننده تر خود را عریان میکند.
بیرون حکومت و در سطح دولتها و نیروهای سیاسی اپوزیسیون، این اوضاع جدید خود را در تشدید تحرک برسر مقابله با این اوضاع و همینطور ترسیم مسیر سیاسی آتی نشان میدهد. اردوی کارگر و سوسیالیسم و برابری طلبی و اردوی ارتجاع ملی و فدرالیستی و رژیم چنجی، در تلاش برای مهر زدن به این پروسه اند. وقتی در جامعه ساز "مقابله با خشونت انقلابی" از هر سو کوک میشود، درست در زمانی که خشونت حکومتی به اوج رسیده است، مانند بارومتری نبض اوضاع را منعکس میکند. تئوری و توجیه سرکوب و تهاجم رژیم هرچه باشد، نفس ورود به چنین فازی حاکی از سست شدن پایه های حکومتی و وحشت رژیم اسلامی از سرنگونی است. اگر این حقیقت ساده درست است، آنوقت تلاش طیف عظیمی از سیاستمداران و جریانات اپوزیسیون راست، از رضا پهلوی و ناسیونالیستهای عظمت طلب تا جمهوریخواهان و دو خردادیهای سابق و تازه جمهوریخواه، از مسالمت جویان سابقا چریک و کنفدراسیونی تا نویسندگان و شاعران جنبش ملی اسلامی، که نماز دفع شر از "خشونت انقلابی و کودتای کلاسیک" میخوانند معنی روشنتری پیدا میکند. همین جماعات که امروز در محسنات "انقلاب مخملی" قلمفرسائی میکنند، فردا بسادگی میتوانند با یک تطبیق سریع و غریضی طبقاتی به پرچمدار بهداشتی حمله نظامی به ایران تبدیل شوند. کما اینکه صریح اللهجه هایشان هستند.
در طرف دیگر، در جامعه و جنبشهای اعتراضی، جنگ و مقاومت ادامه دارد. کارگران بدون وقفه اعتراض و اعتصاب میکنند. هیچ رژیمی نمیتواند کارگر گرسنه را با سرکوب مطیع کند. اعتراض و جنگ زنان هر لحظه در خیابانها در جریان است. یورش دوم و گسترده مرداد حکومت به زنان، علیرغم توحشی که در خیابانها نشان میدهند، تغییری در چهره "بدحجابان" نداده است! راه را در طالبانی تر کردن اوضاع دیده اند! موج دستگیریها و اعدامها و نمایشات منزجر کننده، گسترش خشونت علنی و خیابانی زیر پرچم "مقابله با اراذل و اوباش"، با توجیه "دفاع از امنیت ملی" و مقابله با "براندازی نرم" و "انقلاب مخملی" صورت میگیرد. تردیدی نیست که رژیم اسلامی ماهیتا سرکوبگر است و همواره سرکوب را پوششی از این نوع داده است. اما یک سوال واقعی اینست که چرا رژیم اسلامی و اپوزیسیون راست، یکی در مقابله و یکی در مطلوبیت انقلاب مخملی، زیر یک پرچم به مردم و اعتراض برحق شان حمله میکنند؟ جمهوری اسلامی به خطر سرنگونی اش اعتراف میکند اما اسم آن را "براندازی نرم" میگذارد و اپوزیسیون راست سرنگونی و تحول خواهی انقلابی جامعه را "خشونت" و "کودتا" نام میگذارند! چه اتفاقی افتاده است که متخصصین کودتا "مدنی" شدند و انقلاب اجتماعی و کارگری "کودتا" شده است؟ منافع استراتژیکی که طبقه بورژوا را در ایران متحد میکند، بسیار پایه ای تر از تقابل آنها با همدیگر در قلمرو سیاسی و حکومتی است. این ارکستر پنتاگونی – آمریکن اینترپرایزی- مدنی چی- اسلامی و نیمه اسلامی و ناسیونالیستی، خطر را حس کرده است و برای مقابله با آن آماده میشود.
طبقه کارگر و کمونیسم و اردوی آزادیخواهی هم باید بسرعت آماده شود. نیروی سرنگونی و انقلاب کارگری باید بسیج و سازماندهی شود. نه فقط عقب راندن و سرجای خود نشاندن رژیم اسلامی در تهاجم به مردم کار طبقه کارگر است، بلکه جارو کردن این رژیم و به شکست کشاندن سیاستهای اپوزیسیون راست کار طبقه کارگر و کمونیسم است.

9 اوت، 18 مرداد
کارگران شیپور را زده اند. كنفدراسيون بين المللى اتحاديه هاى كارگرى (ITUC ) و فدراسيون جهانى كارگران حمل و نقل (ITF ) ٩ اوت ٢٠٠٧ را، روز اقدام جهانی برای آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی اعلام كرده اند. در این فاصله بختیار رحیمی و فعالین کارگری دیگری را دستگیر و یا محاکمه و احضار کردند. دستگیریهای وسیعی را در شهرها از میان دانشجویان، فعالین سیاسی و حقوق مدنی، ژورنالیستها و زنان سازمان داده اند. اعدامهای سیاسی تدریجا در کنار اعدام های گروهی "ارازل و اوباش" راه افتاده است. وعده سرکوب خشن تر و فضای میلیتاریزه تر میدهند. در این اوضاع اپوزیسیون راست برای "خشونت مردم" روضه میخواند و نگرانی اش از انفجار اجتماعی علیه فقر و اختناق را با هزار زبان بیان میکند.
کارگران، دانشجویان، خانواده های زندانیان سیاسی، جنبش برابری زنان، و مردم منزجر از رژیم اسلامی باید در این روز شرکت کنند. انواع ابتکارات را با توجه به مقدورات باید بکار برد و در صدائی جهانی به جمهوری اسلامی پاسخ داد. این دومین بار است که کارگران و سازمانهای کارگری جهان، یکروز را روز دفاع از فعالین کارگری در ایران و نفی سرکوب و اختناق اعلام میکنند. این جلوه ای از تمدن کارگر و بشریت آزادیخواه است که در قاموس روشنفکران ملی اسلامی و راست اپوزیسیون، از آن به عنوان الگوی کلاسیک و "کودتا" نام برده میشود. در اینروز و در فرصتی که هست کارگران میتوانند مجمع عمومی برگزار کنند و برای نحوه شرکت در این اعتراض جهانی تصمیم بگیرند. شرکت و حمایت فعال کارگران در این حرکت و پاسخ به این فراخوان، یک اقدام اساسی و مهم است که تاثیرات سیاسی مهمی در جامعه بجا میگذارد. میتوان اینروز را دقایقی دست از کار کشید. میتوان  جائی که مقدور است کلا  کار را خواباند و اعتصاب کرد. میتوان در محل کار و یا جای معینی اجتماع کرد. خانواده های زندانیان سیاسی باید محور اجتماع و اعتراض برای آزادی فرزندانشان در اینروز شوند. دانشجویان و فعالین عرصه های مختلف اجتماعی میتوانند اینروز را به نمادی از همبستگی جهانی و انسانی برای آزادی زندانیان سیاسی تبدیل کنند.
روز 9 اوت از لحظات جدال طبقاتی در ایران است که کارگر و جنبش کارگری پاسخش را به این اوضاع میدهد. در اینروز با تمام قوا و با تمام ابتکارات شرکت کنیم و برای بسیج نیروی هرچه گسترده تری تلاش کنیم. عقب راندن جمهوری اسلامی و آزادی عزیزانمان از مسیر همین تلاشها میگذرد و طبقه کارگر برای دفاع از خود و جامعه باید نقش اساسی در این اوضاع جدید ایفا کند. تمام چشمها در اینروز به کارگران دوخته شده است. *